[Jungkook part 15]
جونگ کوک "
از آشپزخونه ی بیمارستان اومدم رفتم داخل اتاق ا/ت .
جونگ کوک : عزیزم اومدم..... ا/ت
همه جا رو گشتم نبود ؛ نگرانش شده بودم . رفتم داخل بخش
جونگ کوک : ببخشید شما خانم ا/ت مریض اتاق ۱۴۶ رو ندیدید ؟ پرستار : خیر ندیدم .
ی بچه اومد نزدیکم و منو کشید داخل اتاقش
جونگ کوک : هی کوچولو چیکار میکنی ؟
بچه : من دیدم کجا بردنش . جونگ کوک : یعنی چی بردنش بچه : حوصلم سر رفته بود رفتم ی چرخی داخل بیمارستان بزنم . دیدم چند مرد با ی پرستار وارد اتاق 146 شدن .
با من بیا. دستم رو گرفت و برد داخل حیاط بیمارستان ؛ بچه : از این طرف رفت
جونگ کوک : آها باشه مرسی من باید برم . به سمت ماشینم رفتم و از طرفی که اون بچه بهم گفت رفتم . چند دقیقه گذشت همینجوری به راهم ادامه دادم که یه ماشین آشنا دیدم ؛ ماشینش خیلی شبیه ماشین اون روز بود که جیمین ا/ت دزدیده بود . مشکوک شدم و تغیبش کردم .
ماشینه نگه داشت . دیدم مرده داره یکی رو کول میکنه ؛ متوجه شدم ا/ت و ماشین درستی رو تغیب کردم .
جونگ کوک : خیلی خب باید با ی نقشه ا/ت رو نجات بدم ، فعلا همینجا میمونم .
از آشپزخونه ی بیمارستان اومدم رفتم داخل اتاق ا/ت .
جونگ کوک : عزیزم اومدم..... ا/ت
همه جا رو گشتم نبود ؛ نگرانش شده بودم . رفتم داخل بخش
جونگ کوک : ببخشید شما خانم ا/ت مریض اتاق ۱۴۶ رو ندیدید ؟ پرستار : خیر ندیدم .
ی بچه اومد نزدیکم و منو کشید داخل اتاقش
جونگ کوک : هی کوچولو چیکار میکنی ؟
بچه : من دیدم کجا بردنش . جونگ کوک : یعنی چی بردنش بچه : حوصلم سر رفته بود رفتم ی چرخی داخل بیمارستان بزنم . دیدم چند مرد با ی پرستار وارد اتاق 146 شدن .
با من بیا. دستم رو گرفت و برد داخل حیاط بیمارستان ؛ بچه : از این طرف رفت
جونگ کوک : آها باشه مرسی من باید برم . به سمت ماشینم رفتم و از طرفی که اون بچه بهم گفت رفتم . چند دقیقه گذشت همینجوری به راهم ادامه دادم که یه ماشین آشنا دیدم ؛ ماشینش خیلی شبیه ماشین اون روز بود که جیمین ا/ت دزدیده بود . مشکوک شدم و تغیبش کردم .
ماشینه نگه داشت . دیدم مرده داره یکی رو کول میکنه ؛ متوجه شدم ا/ت و ماشین درستی رو تغیب کردم .
جونگ کوک : خیلی خب باید با ی نقشه ا/ت رو نجات بدم ، فعلا همینجا میمونم .
۱۱۷.۹k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.